نظریه یادگیری اجتماعی[۱]
پایه مطالبی که در آموزش مهارتهای زندگی به کار برده میشود، اطلاعاتی است که از نحوه یادگیری کودکان و نوجوانان از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن به دست میآید و در واقع مبتنی بر نظریه یادگیری اجتماعی(بندورا)[۲](۱۹۷۷) میباشد. وی اعتقاد دارد که انسان موجودی اجتماعی است و رفتار او باید در پرتو روابط اجتماعی بررسی شود. از نظر بندورا یادگیری مشاهدهای، نوعی یادگیری شناختی است که فرآیندهای توجه، نگهداری، تولید و انگیزش را دربر میگیرد. بندورا معتقد است که بسیاری از رفتارهای بهنجار و نابهنجار مانند کشیدن سیگار، مصرف مواد و الکل بدان طریق آموخته میشوند. همچنین در نظریه یادگیری اجتماعی(خودکارآمدپنداری) نقش مهمی در عملکرد افراد دارد. خودکارآمدپنداری درباره توانایی فرد برای انجام موفقیت آمیز تکالیف خاص در موقعیتهای خاص دلالت دارد(ادیب، ۱۳۸۵). یکی از دلالتهای این نظریه به افزایش خودکارآمدپنداری مربوط میشود. بندورا معتقد است خودکارآمدپنداری را میتوان به شیوههای گوناگون تقویت کرد یا به دلیل عدم توجه به برخی اصول تربیتی و آموزشی آن را تضعیف نمود. دومین دلالت نظریه یادگیری اجتماعی بر اساس فرآیند یادگیری(یادگیری مشاهدهای) است. این نظریه به روشهای آموزش مهارتهای زندگی مربوط میشود. روشهای آموزشی همچون ایفای نقش و نمایشی که در آنها تأکید بر مشاهده عینی یا تصویری است در یادگیری بسیاری از مهارتهای زندگی مؤثرترین روشها به شمار میآیند(همان منبع). بر اساس این نظریه، یادگیری فرایند فعال و مبتنی بر فعالیت یادگیرنده است که از طریق مشاهده رفتار دیگران و پیامدهای آن حاصل شده است. عمدهترین دلالت این نظریه به روشهای آموزش مهارتهای زندگی مربوط میشود. روشهایی که در آنها تأکید بر مشاهده عینی است و در آن فراگیران در جریان یادگیری و آموزش فعالانه شرکت میکنند، میتواند در یادگیری بسیاری از مهارتهای زندگی مؤثر باشد. این روشها شامل مشاهده، ایفای نقش، آموزش همسالان و آموزش عادی میباشد([۳]PAHO، ۲۰۰۱: ۱۶). چنین فرض شده است که این باورها، اعمال انسانی نظیر انتخاب هدف و فعالیتهای خاص، میزان مقاومت و تلاش در برابر مشکلات را تحت تأثیر قرار میدهد و آن نیز به نوبه خود بر یادگیری و عملکرد تحصیلی، سازگاری عاطفی و مدیریت اضطراب و استرس اثر میگذارد(مرتضوی،۱۳۸۳).
۲-۱-۲-۲-۲- نظریه یادگیری شناختی نوین[۴]
بر اساس تئوری یادگیری شناختی نوین که مبتنی بر عملکرد سالم روانی انسان میباشد سه اصل مطرح می شود: فرض یا اصل اول این است که کودک زندگی خود را با یک توانایی ذاتی جهت عملکرد روانی سالم آغاز میکند. این توانایی ذاتی شامل تمایل به یادگیری و انگیزش جهت رشد و شکوفایی تواناییهای بالقوه در جهت اکتساب سبک زندگی اجتماعی سالم میباشد. بنابراین در این دیدگاه بالا بودن عزتنفس فطری است و نیازی به یادگیری، رشد و افزایش ندارد. فرضیه یا اصل دوم این تئوری آن است که بزهکاری و دیگر رفتارهای انحرافی از طریق یادگیری حاصل میشوند که در این میان نقش خانواده بسیار مهم است. بدین معنا که در معرض شرایط تعارض و اختلاف قرار گرفتن و دیگر اشکال ناسالم عملکرد خانواده و والدین میتواند در فراگیری و بروز رفتارهای انحرافی مؤثر باشد. همچنین نوجوان در شرایطی است که هر عاملی را که متفاوت و یا در تعارض با الگوی او باشد باعث احساس ناامنی مانند خشم، اضطراب و افسردگی در وی میشود. و این احساسات بعدها به صورت رفتارهای انحرافی مانند بزهکاری، سوء مصرف مواد مخدر و شکست تحصیلی نمایان خواهد شد(آقاجانی، ۱۳۸۱). بنابراین اگر نوجوان یک سیستم شناختی ناآشنا و مخرب را به طرح شناختی اولیه خویش ضمیمه نکند در آن صورت توانایی ذاتی و فطری او جهت عملکرد سالم طبیعی و رفتار تکامل یافته، عزتنفس و سلامت عاطفی تکامل خواهد یافت. و این توانایی از طریق یادگیری بوجود میآید. اصل سوم آنست که هر توانایی ذاتی کودک برای سلامتی و عملکرد روانی تکامل یافته و میتواند برای مقابله با رفتارهای بزهکارانه و خود تخریبی فعال شود. بنابراین اگر شرایطی موجود باشد فرد میتواند توانایی تفکر خوش را به کار اندازد و از این طریق عملکرد روانی سالم و طبیعی خویش را بدست آورد(همان منبع).
۲-۱-۲-۳-۳- نظریه هوشهای چندگانه[۵]
نظریه هوشهای چندگانه بر این فرض استوار است که تمام وجود انسان زاییده هشت نوع هوش که عبارتند از: ۱- هوش کلامی ۲- هوش منطقی- ریاضی ۳- هوش موسیقی ۴- هوش فضایی ۵- هوش جنبشی۶- هوش طبیعتگرایانه ۷- هوش درونفردی(ادراک درونی) ۸- هوش بینفردی(ادراک اجتماعی) میباشد. اما اینها به میزان متفاوتی در هر فرد وجود دارند، علاوه بر این در توسعه مهارتها و حل مسائل، افراد به شیوههای متفاوتی هوشهایشان را بکار میگیرند(PAHO، ۲۰۰۱، ۱۷). نظریه هوشهای چندگانه مفاهیم ضمنی مهمی برای نظامهای آموزشی و رویکرد مهارتهای زندگی جهت ارتقاء و پیشگیری دارد. با توجه به تفاوتهای فردی دانشآموزان، سبکهای یادگیری متفاوت روشهای تدریس متنوعی را میطلبد. این مسأله به طور ضمنی به کاربرد روشهای یادگیری مشارکتی فعال اشاره میکند که در آن دانشآموزان به طور همزمان هوشهای مختلف را بکار میگیرند(خسروی و همکاران، ۱۳۸۸: ۱۰). آنچه در نظریه هوش چندگانه و هوش هیجانی مهم است اعتقاد به قابل آموزش بودن آنهاست. در نظریه قابل آموزش بودن رفتارهای هوشی، هوش مجموعهای از فرایندهای ذهنی مجزای پردازش اطلاعات دانسته میشود که از طریق تمرین و ممارست قابل یادگیری و افزایش بخشیدن است. از نظر گاردنر هوش هیجانی(بینفردی و درونفردی) در زندگی اجتماعی واجد اهمیت بسیار زیادی است و لازم است مدارس در زمینه پرورش آن، اقدامات لازم را به عمل آورند. هوش هیجانی دارای مؤلفهها و عناصری است که جزء مصادیق مهارتهای زندگی محسوب میشوند. خودآگاهی، مدیریت هیجانها، همدلی، خودانگیزی، تنظیم روابط و…. همه از مصادیق مهارتهای زندگی هستند. بنابراین آموزش و یادگیری مهارتهای زندگی موجب رشد و افزایش رفتارهای مربوط به هوش هیجانی خواهند شد(ادیب، ۱۳۸۵).
۳ – Pan American Health Organization
۱- Modern cognitive learning theory
۱- theory of multiple intelligences
متن فوق تکه ای از این پایان نامه بود
برای دیدن جزئیات بیشتر ، خرید و دانلود آنی فایل متن کامل می توانید به لینک زیر مراجعه نمایید:
متن کامل